-
دیــوانه اند
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 13:29
به طرف میگم: قدتون ؟؟؟؟ میگه: 185متر به طرف میگم: ماشینتون ترو تمیزه؟؟؟؟ میگه: دیروز کارواش بودم. به طرف میگم: اسم پدر خانمتون ؟؟؟ میگه: نیدونم به طرف میگم: کد پستی منزل ؟؟؟ یه کم فک میکنه ...زنگ می زنه خونه چنان چرتی میگه که خودش از خجالت فرار میکنه... منم ریسه میرم از خنده
-
روزمــــــــــــــــرگی ۳
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 10:52
امروز بهترین روز زندگیمه...اما انگار همه چیز دست به دست هم دادن تا شادی وصف نشدنی امروز رو ازم بگیرن اما من نمیگذارم اجازه نمیدم غم واندوه شادی امروز رو ازم بگیره.با اینکه دیشب خوابم نبرد اما صبح زود از تخت کنده شدم...رفتم جلو آینه ... حوصله آرایش هم نداشتم یه رژ صورتی کم رنگ فقط اونم واسه اینکه باید امروز مدارک رو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 11:12
-
نارنجستان قوام
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 11:31
نارنجستان قَوام که به باغ قوام مشهور است، بین سالهای ۱۲۵۷ تا ۱۲۶۷ هجری شمسی، مقارن با حکومت ناصرالدین شاه قاجار و بدستور علی محمد خان(قوام الملک دوم) و پسرش محمد رضا خان(قوام الملک سوم) در ساخته و تکمیل شدهاست. سردر ورودی در ضلع جنوبی قرار داشته و به یک هشتی باز میگردد و از طریق دو راهرو قرینه به حیاط راه میابد....
-
شاعر تنها
سهشنبه 22 تیرماه سال 1389 12:07
قول دادم که اگر روزی , روزگاری سهراب از من شاعر تنها پرسید عاقبت فهمیدی خانه دوست کجاست ؟ پاسخش خواهم داد به خدا... ای سهراب او همان خانه بی کینه و بی رنگ وریاست که فقط رهرو عشق میتواند قفل نشکسته آن را با دلی سرشار از یکرنگی باز کند وخدا میداند که من شاعر تنها عاشق وشیفته ی کوچه باغی هستم که صداقت در آن مثل دریا...
-
از نگاه یه دوربین عاشق
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 12:17
پ.ن1: عاشق این پیرمرد دوست داشتنی ام....نگهبان سرای مشیر .....عاشق اون انگشتر هام ...جدی زیر خاکیه ...دفعه دیگه با خودش عکس میگیرم...دوستش دارم.... پ.ن2: دیروز سری به بازارهای قدیمی زدم....عالی بود وخوش گذشت. بی ربط: آرژانتینم که باخت....محمد هم یک پیام تسلیت برام اس کرد....کلی خندیدیم...
-
...
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 12:39
آخی محمدم تسلیت میگم.... پرتغال حذف شد عزیز دلم... قربونت برم گفتم که امسال آرژانتین برنده جام طلاییه.... ***************** پ.ن: اهل فوتبال نیستم...اماطرفدار آرژانتین بودم اون موقع ها....نتیجه ها رو از محمد میپرسم...اما امروز اشکش در اومد....آی ی ی ی ی رونالدو بیچاره....
-
فراز هایی از نهج البلاغه
پنجشنبه 3 تیرماه سال 1389 11:02
به خطای دیگران شاد مشو که همیشه از تو درستکاری سر نزند. با بی توجهی به امور پست ، بر ارزش خود بیفزایید . هر که بر حسدش غالب نشود ، بدنش گور جانش خواهد شد . گواراترین زندگی را کسی دارد که از آنچه خداوند نصیب او کرده است خرسند باشد . برترین کارها کاری است که برای خدا باشد . آنچه دوست نداری درباره ات گفته شود در باره...
-
روزمرگی 2
چهارشنبه 2 تیرماه سال 1389 11:39
دیشب با خواهر زاده ها کلی بازی کردم.مار پله...شطرنج...منچ....خیلی فاز داد...فوتبال آرژانتین و یونان رو با محمد تماشا کردم.با اینکه طرفدار آرژانتین بودم همیشه ...اما گفتم یونان تیم منه....کلی با محمد به سر کله هم زدیم ...شرط بستیم ....به باختم یقین کامل داشتم.... آخر سر هم 2-0 یونان باخت....با اینکه خسته بودم اما کلی...
-
برای تو....
شنبه 29 خردادماه سال 1389 11:32
"وقتی به انتظار تو روز و شب می گذرانم و زیبایی گریه هایم را جز تهی جایت نظاره گر نیست، آن وقتها که زیباترین شعرهایم را برایت می سرایم، گویشم به گونه ای دیگر است. -با هم از کناره ساحل که گذشتیم، نگاه هامان... در نزدیکترین فاصله به هم، برای تو نمی دانم!!!! ولی برایم ماندنی ترین خاطرات را به ارث گذاشتند. -شاید حبوط...
-
دنیای کدوم قشنگ تره؟؟؟ من یا سرباز....
سهشنبه 25 خردادماه سال 1389 11:22
تا حالا شده به نقطه برسی وهمون جا متوقف شی؟؟ تا حالا شده فک کنید که دنیای کی قشنگ تره....14سالم که بود عاشق سربازی بودم....دوست داشتم جای پسرا بودم.نمی تونستم توی ذهنم حلاجی کنم که چرا پسرا از سربازی بدشون میاد....به زور دفترچه میگیرن...با هزار آه واندوه از خانواده ودوستاشون جدا میشن...4 ماه تموم نقشه فرار...
-
کوتاه
چهارشنبه 19 خردادماه سال 1389 11:32
از هر چی کاش وکاشکی باید بگذریم....یه عمر نشستیم وکاش و کاشکی گفتیم...کاش این بود ...کاش این نبود.حسرت نبود.یه گله کوچولو از خدا بود...میگن کفر نگو....آخه من خدایی رو که نشه باهاش حرف زد رو دوست ندارم. دلم نمی خواد خدا هم مثل دیگران سرزنشم کنه...که نمی کنه...همینه که عاشقشم...دوست دارم باهاش قهر کنم .دعوا کنم ...ترک...
-
****
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 13:01
دلم گرفته این روزا... کاش بارون می بارید...خسته ام از خودم.کارم...از نگاه مردم. کاشکی زیر گنبد کبود....هیچکس نبود... کاش خدا اون جور که میگفت... تنها بود...اما نیست تنها منم.... منم که خسته ام از جبر زمین و زمان منم که از ناسپاسی مردم دلشکسته ام.... منم که تنهام.... کاش م.ر.گ رقم می خورد شاید که ابر چشمی باشد که...
-
به مادرم
چهارشنبه 12 خردادماه سال 1389 09:21
مادرم ای بهترین آوازه ها ای که پیدایی زمن اما نمی آیی چـــــــــــرا؟ ای که مانند ثریا پیش ماه عشق می ورزی و بی خود میشوی ای که مانند زمــــــــــــــان می روی و نیست در تو جز سکوت ای مقـــــــــــــدس ... بی تو توفیق حضور نیست بر مـــــــــــا هیچ نور پس بیا روشن کن این افلاک را نور ده....پایان ده این ظلمات را با...
-
...
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 12:07
عاشقم عاشق بچه هایی که در پشت چهره غبار آلودشون یه عالمه حرف تو چشماشونه... عاشق اون پسرک که با یه وزنه کنار پارک بازی بچه ها نگاهش به پای رهگذراست.هم درس می خونه هم کار میکنه هم بازی بچه ها رو نگاه میکنه...با خنده بچه ها می خنده...اما بازی کردن براش ممنوع... به مریم گفتم بیا وزن بشیم...رفتم روی وزنه.... سر چهارراه...
-
...
شنبه 1 خردادماه سال 1389 11:25
سلام ودرود به دوستان با توجه به اینکه این روزهـــــــــــا شیراز حال وهوای خاصی دارد که بیشتر به درد عشــــاق می خورد...تصمیم بر آن شد تا جای جای دیدنی شیراز را گشتی بزنیم.متاسفانه چون یار شفیق در دسترس نمی باشد به تنهایی این کوله بار عشق را به مقصد می بریم....باشد که در گشت وگذار بعدی ....خداوند عطا کند....کجاست آن...
-
فانوس خیس
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 09:16
روی علف ها چکیده ام. من شبنم خواب آلود یک ستاره ام که روی علف های تاریک چکیده ام. جایم اینجا نبود. نجوای نمناک علف ها را می شنوم جایم اینجا نبود. فانوس در گهواره خروشان دریا شست و شو می کند کجا می رود این فانوس ، این فانوس دریا پرست پر عطش مست ؟ بر سکوی کاشی افق دور نگاهم با رقص مه آلود پریان می چرخد. زمزمه های شب...
-
یه بهونه واسه گریه...
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 11:28
امروز یه کوچولو...نه از یه کوچولو یه کم بیشتر دلم گرفته...نمی دونم از چی؟؟شاید هم می دونم ونمی خوام باور کنم که به خاطر یه موضوع مسخره !!! مسخره که نیست...نباید بهش فک کنم ولی نمیشه...دیروز دنبال یه بهونه بودم که یه جوری حداقل گریه کنم...به اطرافم دقت کردم و دنبالش گشتم...دیدم مامور شهرداری با یه قیچی داره درختای...
-
؟؟
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 14:51
و باز در مسیر جاده ی تردید قدم می زنم به هیچ چیز مطمئن نیستم می ترسم جاده هم زیر پایم خوابش ببرد انگاه من هیچ وقت به مقصد نمی رسم من گم شده ام در میان تاریکی ها در میان امواجی از وحشت و تردید از کدام راه بروم کدام ستاره نشانی را به من درست می دهد؟ راستی آن آبی که در انتهای راه پیداست .... سراب است؟ آن پرنده چه می...
-
بـــــــــــــــــــــارون
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 09:46
بالاخره بارون اومد...چقدر دلم هوای بارون داشت.... انگار خدا هنوز اون ته ته ته ته قلبش منو دوست داره....امیدوار شدم...امید وار به شکوفا شدن. چقدر دوست دارم از پشت این میز که انگار خوره افتاده به جونم جدا بشم...برم زیر بارون اون وسط خیابون که درخت نیست....هم قدم قطره های بارون بشم.بارون حرف دل منو می فهمه...انگار...
-
بدرود ....
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 12:03
تا یه مدت اینجا تخته میشه...علتش رو نمی شه گفت.... بــــــــــــــــــــــــــــــدرود دوستــــــــــــــــــــــان *************** نمیشه گذشت 29 / 01 / 89
-
زیبایی...
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1389 11:51
مابقی هم خالی از فیض نیست
-
شبیه داستانک
پنجشنبه 19 فروردینماه سال 1389 12:12
" با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تـماشا کنم تورا " همین دیروز بود که از خدا گله کردم که چرا مشکلاتم رو زیاد میکنه. آخه مگه چکار کردم؟ دختر به این خوبی!!!! باادبی!!! چرا اینقدر اذیتش میکنی؟چرا هر ماجرایی که واسه نقش اول فیلم های هندی پیش میاد واسه من می پیچی؟؟؟آخه چرا من؟؟؟ من که نمازمو می...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 فروردینماه سال 1389 11:07
سلام به دوسـتــــــــــــــــان تعطیلات که تمام شد...ما که برای کار دلمون تنگ شده بود.البته بیشتر واسه اینجا.... عید 89 به من که خیلی خوش گذشت... فقط اومدم بگم هستم حتما بهتون سر میزنم... فعلا...
-
عیـــــــــــــــــدانه
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1388 21:24
بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش به حال روزگار
-
خــــــــــــــــــــــزان هشتـــــــــاد وهشت
شنبه 22 اسفندماه سال 1388 12:07
باز هم مثل همیشه یه سال با تمام خوبی ها وبدی هاش خزان میشه وتو صندوقچه قلبش ما میشم یه خاطره فراموش نشدنی...چه خوب چه بد اما زود گذشت خیلی زود... شمارش معکوس شروع شده و چهارشنبه آخر سال هم نزدیک ...بزرگترا بچه میشن و فارغ از تمام دغدغه های زندگیشون یه شب رو باکودک درونشون زندگی میکنن.... این روزای آخر سال خیلی دلم...
-
بهار زودرس
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1388 11:34
رویایی بیاد ماندنی
-
عشق یا ؟؟؟؟؟؟
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1388 10:19
میگویند اسکیموهابه خاطر شرایط خاص زندگیشان در برف و یخبندان، بیش از60 کلمه برای توصیف انواع برف دارند. شرایط برف و یخبندان در آنجا آنقدر شدید و متعدد است که برای آنها کلمات زیادی نیاز است تا مفهوم و خصوصیات هر برفی را توضیح دهند. زبان ما هم به همین صورت، سعی کرده است معانی زیادی برای کلمه عشق و توصیف آن به وجود...
-
******
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 10:51
میرزا تقی فراهانی در سال ۱۱۸۶ در فراهان متولد شد پدر وی کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. جسد امیرکبیر ابتدا در کاشان دفن شد ولی چند ماه بعد با تلاش عزتالدوله،همسرش، به کربلا منتقل شد. یکی از شخصیت های تاریخ ایران که شفته اش شدم امیر کبیر بود .از همان اولین کتاب تاریخ که در موردش کوتاه گفته بود ......
-
******
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1388 10:18
عید بود... در خروش بی کران قلبها در سکوت بی امان لحظه های انتظار در زمان اشتیاق هر زمان در خروش بی قرار قلب من حس غریبی داشتم... چشمهایم منتظر ... جسم وروحم بی قرار... ام دلم بر شوق دیدن ماندگار ... در سلوک کعبه خورشید خود شوق دیدن داشتم...شوق ماندن ...آمدن... شوق دیدار کسی در شب چراغ آسمان ... شوق دیدار عزیزی که...