ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
بالاخره بارون اومد...چقدر دلم هوای بارون داشت....
انگار خدا هنوز اون ته ته ته ته قلبش منو دوست داره....امیدوار شدم...امید وار به شکوفا شدن.
چقدر دوست دارم از پشت این میز که انگار خوره افتاده به جونم جدا بشم...برم زیر بارون اون وسط خیابون که درخت نیست....هم قدم قطره های بارون بشم.بارون حرف دل منو می فهمه...انگار ماموریت داره منو از غم رها کنه و غرورم رو از زمین پس بگیره....
این روزا دلم گرفته...دوست دارم گریه کنم.اما نمی شه!!!
چه سخته نشه گریه کرد...
وقتی نشه چیزایی که از قلبت میگذره رو بیان کرد...
چه سخته سکوت ....
.....
.....
.....
.....
.....
واااااااااای!!!!! چه رنگ و بـــویی....بوی خاک بارون خورده مســـــــــتم میکنه ....مست
وبلاگ قشنگی داری
من لینکت میکنم منولینک کن
چه خوب که منصرف شدی!
"نوشتن ز گفتن مهمتر شناس!"
گریه کن... گریه قشنگه... گریه سهم دل تنگه...
سلام ودرود
به به وچه چه وبلاگ بهروز فرمودید
این بارونی که شما باهاش حال کردید صبح تا حالا ما رو کامل شست
البته من که مشکلی ندارم و حال میکنم با بارون ولیآخه این یکی خیلی ضایع میبارید
خدا رو شکر که شما رو شاد کرد و باعث شد بنویسی و ما فیض ببریم
خیلی خوبه که فهمیدی خدا هنوزدوست داره اما برایمن خودشمیاد و در گوشم میگه عاقتم بنده ی وگولی منو منم بهش میگم عاشقتم خدای گوگولی من
جساراتا یه پیشنهاد بدم؟
سرت رو محکم بزن تو دیوار بعدش بشین تا دلت میخاد گریه کن
دلت میاد ..امید مردم ناامید میشه...فکرشم نکن
شما رو لینکیدم
ممنون که توی وبم نظر میدی روحیه میگیرم بازم بیا
به نام خدا
سلام خواهر گلم .
امیدوارم حالت خوب باشه و دلت مثل همیشه بهاری و سبز.
روزها میان و میرن و مارو با خودشون به ایستگاه آخر می رسونن. یهو خبر دار می شی که می گن همه پیاده شین و تو چاره ای جز پیاده شدن نداری. نگاهی به پشت سرت می ندازی تا ببینی چجوری این مسیر طولانی رو به سرعت طی کردی. شاید اصلا یادت نیاد که چی شد و چی گذشت. انگاری به اندازه یه چرت کوچولو توی یه بعد از ظهر تابستون یا شایدم به سرعت نوشیدن یه لیوان شربت خنک و گوارا.
آره خواهر خوبم عمر می گذره و همه چیز تموم می شه . خدا جزای کارهارو می ده و من ایمان دارم که خداوند هرگز مارو تنها نمی گذاره.
بازم به دیدنم بیا خوشحال می شم.
در پناه خدای مهربان همیشه مهربان و عاشق روزگار بگذران.
خدانگهدار
سلام تلاله خانم -از اینکه دوباره هستی خوشحالم :
ساقی از آن خم که زبیگانه نهان است
باده در ساغر ماریز که ما محرم رازیم !
درودهای فراوان به مدیر مسئول محترم:
همکاران عزیز، شما را به وبلاگ جامعه ایران و جامعه شناسی آریائی http://aria20.blogsky.com با مقاله جدید دعوت می کنم از نقدهای خوبتان دریغ نورزید و در ضمن در نظر سنجی وبلاگ شرکت نمائید با تشکر همکار شما ماندانا
سلام تلاله
ممنون از حضورت بابت اظهار لطفتون سپاسگزارم
روستای ما رو اینجا میتونی ببینی
www.khanabadd.com
ارادتمند شما قاسمی
اره بعضی وقتا دل کندن از بعضی چیزا سخته ولی بعضی وقتا باید دل کند و دل کندن هم بد نیست
بهت پیشنهاد می کنم بیایی اینجا
http://twitter.com/talaleh
شاید باشی
ولی اگر نیستی بیا
تویتر ی مینی وبلاگ ولی کلی حرف توشه اومدی بهم بگو ")) موفق باشی
سلام و درود بی کران سپاس از حضورت
سلام و درود و بازم سلام و دوباره درود و .....
خوب دیگه تلاله خانوم بارون که تموم شد الان آفتابیه یه چیزی بنویس بفهمم نظرت درباره آفتاب چیه اگه با آفتاب فاز نمیگیری به خدا بگم دوباره بارونی کنه آسمون رو
بنویس که حوصلمون سر رفته
سلام چطوری؟چرا هوای گریه داری؟؟؟؟
اون روز که لرون میومد من زیر بارون بودم خیس خیس شدم همون جا گریه کردم
درود .....اوووو چقدر شلوغه اینجا ....این جمله ات باحال بود (چه سخته نشه گریه کرد...) منو یاد جملات خودم انداختی