«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

متنفــــــــــــــرم

متنــفـــــــرم...
از ایـن تصمیـم گــرفتن هـای یک طـــرفــه...
از ایـن رفتــن هـــای "بـــه خـاطـــر خــودت"
از ایــن آدم هــایـی کــه "بــه نــام مــن" و "بــه کـــام خــود " عمـل می کننـد...‬



پ.ن 1: 
"تقدیم به آنانـــــــــــــکه مرا دوست دارند و بخاطر خوبی های من از من میگذرند...به سادگی میگذرند." 
پ.ن 2: 
" دلم هوای باران دارد... ببـــــــــــــــار باران ...که بارش تو التیامی است بر زخم های کهنه ام "

((تلاله))

چرا پس من اینقد دلم روشنه؟
چرا حالم اینقد به یادت خوشه؟
چرا فال حافظ یه جوری میاد،
که انگار قراره به چیزی بشه؟
نپرسیدی اما خرابم عزیز
خرابم عزیزم همین کافیه
ردیفم کن ای عطر بارون عصر
ردیفم کن ای بهترین قافیه

آی خــــــــدا ....

عجب دنیای غریبی شده ....

این روزها دلم میخواد برم سر مزار محبوبه ... فارق از نگاه مردم ظاهر بین بخوابم روی سنگ قبرش تا دلتنگی نهفته در درونم از جان و دلم رخت ببنده...

چقدر دلم براش تنگ شده...

آی خــــــــــــــــــــدا ....چرا ؟!!!!!

16 مهر سومین سالگرد بهترین و عزیز ترین دوستمه ...اگه بود امسال میشد 17 سال رفاقت پاک و شیرین

یادش بخیر

شرح ندارد...

دست نوشته رتبه اول کنکور پزشکی نامعادله

چه کسی می تواند این معادله را حل کند ؟؟؟

چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن ،یعنی آتش ،یعنی گریز به هر جا ،

به هر جا که اینجا نباشد ،یعنی اضطراب که کودکم کجاست ؟ جوانم چه می کند ؟دخترم چه شد ؟به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود ،از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است ؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست ؟ چه کسی در هویزه جنگیده ؟ کشته شده و در آنجا دفن گردیده ؟

چه کسی است که معنی این جمله را درک کند :“نبرد تن و تانک؟!” اصلا چه کسی می داند تانک چیست ؟چگونه سر 120 دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود ؟آیا می توانید این مسئله را حل کنید ؟گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه ی خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوارخ کرده وگذر می کند ، حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است ؟ کدام گریبان پاره می شود ؟ کدام کودک در انزوا وخلوت اشک می ریزد؟وکدام کدام…؟ توانستید؟؟ 

ادامه مطلب ...

هذیان

فک میکردم تنهایی و عزلت نشینی بعد از تو مهمان همیشگی منه...

فک میکردم اگه تو نباشی دنیا برام تاریکه...

فک میکردم اگه تو بری دیگه هیچ کی نمیتونه دل نا آروم منو آروم کنه ...

فک میکردم اگه تو بری !!!! هزار تا فکر که قدرت اراده رو از من دور میکرد ...این میشد که تنهایی میرفتم یه جای دور ...بدور از همه غریبی های دلم به تنهایی تو فک میکردم...بیشتر دلم نگران تو بود ...حالا یکی هست که با اینکه نمیتونه اشکای بی دریغ منو پاک کنه ...اما راحت میتونه احساسش رو به دروغ حتی به خورد روح نا آرامم بده...

و من با اینکه میدونم براش یه سرگرمی گذرام ...اما بازم دلم میخواد یه کاری کنم اون باور کنه من فقط اونو دارم و فقط به اون تکیه کردم....حال...

به این فک میکنم که تا چه وقت میتونه تحملم کنه؟؟

به این فک میکنم که تا چه وقت میخواد مقاومت منو محک بزنه ؟؟

محکم ایستادم...بهش تکیه کردم اما اونقدر محکم ایستادم تا اگه یه روز دلش هوای رفتن کرد پابند من نباشه....

آی خـــــــــــدا...روی پاهای خودم ایستادم تو راحت باش...کاری داشتی بــــــــــرو...من ایستادم



صرفا جهت اطلاع :

این مطلب مخاطب خاص ندارد

بوی ماه مهــــــــــــــر

های روزگار !
دستم را بگیر و باز گردانِ به روزِ اول پاییز
به برگ ریزانِ پر شکوهِ سالهایِ خوبِ گذشته
به دستی‌ مهربان که دستم را می‌‌گرفت
به کوچه‌ای آشنا که مرا می‌برد به مدرسه

مرا ببر پشتِ میز‌هایِ پر از خاطراتِ خوبِ کودکی
به معصومیت
به خنده‌های بی‌ پروا
به دوستی‌هایِ ماندگار
به کیف‌هایِ قرمزِ سگک دار
به پاک کن‌های پلیکان
به دست‌های پر جوهر
به کاهی دفتر ها
های روزگار !
مرا ببر به روزِ اولِ پاییز
به ماهِ مهر
به مهر ماه