«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

هذیان

فک میکردم تنهایی و عزلت نشینی بعد از تو مهمان همیشگی منه...

فک میکردم اگه تو نباشی دنیا برام تاریکه...

فک میکردم اگه تو بری دیگه هیچ کی نمیتونه دل نا آروم منو آروم کنه ...

فک میکردم اگه تو بری !!!! هزار تا فکر که قدرت اراده رو از من دور میکرد ...این میشد که تنهایی میرفتم یه جای دور ...بدور از همه غریبی های دلم به تنهایی تو فک میکردم...بیشتر دلم نگران تو بود ...حالا یکی هست که با اینکه نمیتونه اشکای بی دریغ منو پاک کنه ...اما راحت میتونه احساسش رو به دروغ حتی به خورد روح نا آرامم بده...

و من با اینکه میدونم براش یه سرگرمی گذرام ...اما بازم دلم میخواد یه کاری کنم اون باور کنه من فقط اونو دارم و فقط به اون تکیه کردم....حال...

به این فک میکنم که تا چه وقت میتونه تحملم کنه؟؟

به این فک میکنم که تا چه وقت میخواد مقاومت منو محک بزنه ؟؟

محکم ایستادم...بهش تکیه کردم اما اونقدر محکم ایستادم تا اگه یه روز دلش هوای رفتن کرد پابند من نباشه....

آی خـــــــــــدا...روی پاهای خودم ایستادم تو راحت باش...کاری داشتی بــــــــــرو...من ایستادم



صرفا جهت اطلاع :

این مطلب مخاطب خاص ندارد

نظرات 3 + ارسال نظر
سیامک سالکی دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:19 http://1001shabeman.blogsky.com

سلام تلاله جان، خوبی؟
این صرفا جهت اطلاع عینهو سطل آب یخه!

سلام .مرسی
واقعا؟؟!! خیلی خوبه پس

وصال سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:09 http://joiner.mihanblog.com/

سلام
خداوند بهترین یار و دوست هر انسانیه
گاهی درک نمیکنیم!

سیامک سالکی سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:11 http://1001shabeman.blogsky.com

سلام تلاله جان، خوبی؟
ای بابا کار من دیگه از عشق و عاشقی گذشته، الان دیگه وسط میدون جنگم، دور و بر خط مقدم!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.