«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

تو بگو آسمان را چه کنم ؟

این روزا با اینکه برام سخت و طاقت فرساست اما میدونم میگذره ...مثل همه اون روزای سختی که گذشت...روزایی که اصلا دلم نمیخواد بیاد بیارم.نمیشه گفت همه اون روزا بد بوده و غیر قابل تحمل ، اما تا بوده همین بوده...

دلم برای خیلی چیزا تنگ میشه وقتی دلتنگم و دلگیر...

آسمون قدرت تحمل ِ نگاه سنگین ِ منو نداره ..

قدرت تحمل ِ سکوت ِ بی حد منو نداره ...

وقتی نگاهش میکنم خجالت میکشه...تصمیم گرفتم نگاهش نکنم تا مجبور نباشه جوابِ سوالاتم رو بده...تا نخواد به دروغ دلخوشم کنه 

اون مثل ِ توئه...آسمون رو میگم ... غرورش رو دوست دارم چون با تمام مهر و علاقه ای که به من داره باز هم سکوت میکنه...باز هم برای آرامشِ من " تمام نبودن هایم را زیر بالش میگذارد و شجاعتِ تمامش را زیر سوال میبرد"

من میدانم دوام میآورد...میدانم

او مرا میخــــــــــــواهد...

او مرا میخــــــــــــــواند..

نظرات 1 + ارسال نظر
عرفان سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:23 http://dastforosh.blogsky.com

سلام به روی ماهتان. نذاشتن پیام از طرف بنده نشانه سر زدن به شما نیست. فقط معتقدم کامنت نذاشتن زمانی که نظری نیست،‌ بهتر از گذاشتن کامنتی است از سر رودربایستی و اکراهه.
به هر حال مرسی که سر می زنی...
یه عذر خواهی هم بدهکارم؛ در یک کامنت شما رو با تلار اشتباهی گرفتم و کمی باهات شوخی کردم( کامنتی که مربوط به درست کردن شراب در اون مستنده بود). باهاش یه کوچولو شوخی داشتم که شاید برای شمایی که رسمی تر هستید کمی آزار دهنده بوده.

:)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.