«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

اسمی که خاطره شد ...

تلاله ... یه اسم ، یه خاطره ...یه حس بودن و ماندن

یه روز وقتی از باغهای به سیل فنا برده جد مادری دیدن میکردیم ...اون وسط وسط رودخونه کنار دیواری که هنوز نمناکی آب رو میشد حس کرد یه بوته کوچولو اما پر گل خودنمایی میکرد ...بوی غریب و تلخی داشت که من عاشقش شدم. مثل بوی تلخ شکوفه بادام... گلهای کوچک با گلبرگ های زرد رنگ زیباترش میکرد . بابا وقتی دید باعشق دارم نگاش میکنم  گفت :

بابا میدونی اسمش چیه ؟ گفتم : وحشیه ...تا حالا ندیدم

بابا گفت : این بوته با این گلها اینجوری نگاش نکن .اون قدیم قدیما  این بوته ها زیاد بود ...بهش میگفتن تلاله... خوردش میکردن و  شبونه میگذاشتن تو برکه ای که ماهی ها بودن . ماهی ها مست و بیهوش روی آب می آمدن و صید میشدن...

از اون روز به بعد من تصمیم گرفتم تلاله برام مقدس  باشه تا روزی که این اسم زیبا و مقدس رو به صاحبش تقدیم کنم...

الان خودمم  و اونقدر این اسم برام خاطره س که حاضرم برای شکسته نشدن حرمتش تموم زندگیم رو بدم.

تلاله به معنای مست کننده ...برای من ِ تلاله حرمت داره

دل ِ من بسان راز بوته تلاله هـــا       مست میکند دلش ، ولی قرار هـــا شکستنی است

  در کنار آن غرور بی صدای مردها       خلوت اتاق و قفل ناز هــــــــــــــــــا شکستنی است 


پ.ن: 

این روزها خیلی خوبم . میخوام زندگی کنم با خاطره تلاله زندگی کنم


نظرات 3 + ارسال نظر
mahsa یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 00:08 http://www.luxfa.ir

چه نوشته جالبی

ترنم یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:14


منم ترنم رو بخاطر ترنم بوستان انتخاب کردم

تصمیم داشتم اسم دخترم رو بذارم ترنم .. اما پشیمون شدم یه جورایی ..... ترنم خیلی لطیفه .... شکننده است ... نمیدونم ....
شایدم گذاشتم

محمد سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 16:13

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.