«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

پرانتز باز ((((((((((((((((( دلتنگی های یه دختر

همین دیشب بود که تا خود اذان صبح گریه کردم ...دلم گرفته بود و از خیلی چیزا دلگیر بودم. 

دلتنگ بودم و امیدوار...امیدوار به لطف بی نهایت خدایی که بارها و بارها اشکم رو در آورده...

میدونم...میدونم 

دنبالِ مقصر میگردم که اشتباه خودم رو گردن اون بندازم...این وسط چه کسی بهتر از خدای مهربونی که سرزنشم نمیکنه ...خدایی که جوابم رو با سکوتش میده....انگار میدونه از انتخاب اشتباهی که زیباترین اشتباهم بوده  پشیمون نیستم...از نداشتنش غُصّم میگیره...

یه گلدون اون گوشه حیاط که هر روز بزرگ و بزرگتر میشه یاد آور چیزایی هست که من دوستش داشتم..یه خاطراتی که هر وقت و هر زمانی که بهش فک میکنم اشکم در مشکه...

خدایــــــــــــــا !!! بگم ؟؟؟

ا ی ی ی ی ی دنیا....نگفتنش بهتر است ....

نظرات 2 + ارسال نظر
NimA جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 23:17 http://Darkknight.blogsky.com

ترنم شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:20


سلام خانوم
خبر سلامتی
همین اول راهی یه خورده هم درس دادم که نمیدونم چرا یکم تنبل شدم و بهشون توجه نمیکنم
تو خوبی ؟
گلدون کاکتوس ؟
هر وقت کاکتوس میشنوم یاد تو می افتم
یاد اون پستی که نوشته بودی یه کاکتوس کوچولو گرفتی برای یه دوست تا بهش بدی

نمیدونم ....
سرنوشت هر کسی یه چیزه .....
خدا کنه سرنوشت همه مون خوب رقم خورده شده باشه ...
واسه هر دو تا دنیامون ....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.