«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

شایعه

نمیدونم چرا این آقایون جنبه نه شنیدن رو ندارند.    همین نه گفتن من مشکلاتم رو زیاد کرد.  اون روزا که نه نگفته بودم وهنوز هم خبری از دادن پیشنهاد نبود؛ حتی اگه ساعت 2میرسیدم بانک، درب بانک به روم باز میشد ومن راحت کارای بانکی رو انجام میدادم.حتی بهم پیشنهاد کار هم داده بودن،اما من از داداش مهربونم راضی بودم.   وقتی وارد میشدم از رییس گرفته تا اون جارو کش بانک جلوم بلند میشدن، ومن خوشحال از این عزت واحترام    .... تا اینکه کم کم  رفتار خوب و عالی بنده باعث شده بود که یکی از کارمندای بانک به خودش اجازه بده واز رییس بانک بخواد پدری کنه در حقش   ومن قاطع  نـــــــــــــــه  گفتم  

آه....از اون روز به بعد احترام ها تموم شد   شدم عین یه غریبه...انگار که نه انگار من روزانه 2-3 میلیون پول بی زبون رو میارم تو این بانک    حالا دیگه بیمه ایران رو به رخ من میکشیدن  

با خودم گفتم پدری ازتون دربیارم که جنبه نه شنیدن رو داشته باشید 

کلی فک کردم ونقشه کشیدم      هرجا که میرفتم ...پیش هر خانمی وآقایی که مینشستم میگفتم : 

(( شنیدید بانک  ...... به اونایی که آخرین رقم کد ملیشون 0 و2 باشه پنجــــــــاه هزارتومن میده ؟؟ )) 

میگفتن : نـــ ــــ ـــ ــ ـــ ــ ـــه !!!! 

میگفتم :

(( بابا من خودم با خونوادم گرفتم برین بانک .... پیش آقای سعادتی و براتی این 2 تا مسئول پرداختن...یه وقت ممکنه بگن نه اما شما نا امید نشینا...اصرار کنید.))

مردم ساده  وخوش باور، شاد وخوشحال به این و اون میزنگیدن که رقم آخر کد ملیت چیه؟؟؟  

14 روز بعد بانک اون قدر شلوغ بود که جا نمیشد برم کارامو انجام بدم. بیچاره سعادتی و براتی بس فریاد زده بودن و نه گفته بودن دیگه صدایی واسشون نمونده بود و گویا پنجاه هزار تومن من به دویست هزار تومن رسیده بود.....  

براتی وسعادتی حرص میخوردن و من عـ ــ ــ ــشـ ـق میکردم       


 

  

نظرات 27 + ارسال نظر
MAHTAB سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 18:41 http://rosane.bloghaa.com/

ای ول تلاله، کلیییییی خندیدم! جواب دندان شکنی بشون دادی، تا دیگه اینا باشن بی جنبه بازی در نیارن.

سلام.
خودم کلی عشق کردم چون تا ۶ماه ادامه داشت

آرش چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:32

سلام شرمنده بعد چند وقت.این روزا دپرسم.خوشم اومد.توام آره.خوب حالشونو گرفتی.

آرش چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:34

بهت سر می زنم مطالبتو می خونم.کلی مطلب گذاشتی که جدیده.

Smile To Me چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 14:20 http://www.xyz.blogsky.com/

سلام سلام

ای خبیث!!!

جنبش زنونه راه انداختی؟

ولی بدجور گذاشتی تو کاسه ی این بنده خداها

سلام.سلام
از این بدتر هم هست شوما خبر ندارید
حقش بود

قاسمی چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 14:22 http://www.divonehh.blogfa.com

سلام عجب کار جالبی کردی خوب حالا چرا جوا نه دادی خوب جواب بله میدادی نمی شد؟؟؟؟!!!

نه نمیشد .چون زیرا برای اینکه

محمود چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 21:49 http://bidagh.blogsky.com

نه بابا دمتون گرم.....ببخشید یعنی....کار خوبی کردید،گاهی اوقات باید از این ضدحال ها به این ضدحال زنها زد،خوشم اومد

ممنون که تشویقم میکنی.دفعه دیگه پیاز داغشو بیشتر میکنم

سینا پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 http://omide-ma.blogsky.com

سلام
کار بسیار خوبی کردین.هرچی بلا سر این کارمندای بانک بیاد حقشونه.این همه اونا ملت رو سرکار میزارن.یه بار ملت اونارو سرکار بزاره.
احسنت احسنت.خدا وکیلی خیلی خوشم اومد

فـ ـرزاد کـ ـافـ ـه چـ ـی پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 21:45 http://cafe40cheragh@yahoo.com

یا خداااا...
با شوما نمیشه شوخی کرد ها!! یهو دیدی تلافی کردی!
:.
این آدرس بانک رو بده ماهم بریم 50 هزار تومنمونو بگیریم!

کیانی جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 http://rod.blogfa.com

سلام کلی خندیدم میخوام بلیط بگیرم بیام شیراز برم پیش سعادتی و براتی پنجاه تومنمو بگیرم !مهم نیست چقدر خرج میکنم مهم اینه که تلاله خوشحال می شه!

امین یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 13:52 http://dorakhar.blogfa.com

سلام
بابا عجب فکری کردی ها
دلم براشون سوخت!

آرش یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 14:06

وای تلاله یعنی ببخشید خانوم تلاله خانوم شما 46 سالتونه؟ باور نکردنیه!چون دلتون و دست نوشته هاتون مثل یه دختر 17 سالست.باور کنید اگه تا حالا با شما می حرفیدم فکر می کردم از من کوچیکتری.من 21 سالمه.شما هم سن مادرمی و منم مثل مادرم شما رو دوست دارم.بخشید اگه توی این مدت جسارت کردم و با شما خیلی راحت و روک می حرفیدم.بازم ممنون از شما

حالت خوب نیستا.....وووووووووووووووووای ۴۶ همسن مادرمم یعنی

الهام یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:38 http://shamevojood.blogsky.com

سلام خااانمی
عیدت مبارک ...
وووووای پس تو هم مثل منی ..ایووول...
تازه ادعاشون میشه که دخترا جنبه ندارن...

محمود یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:43 http://bidagh.blogsky.com

سلام خوبید؟
یه مطلب مفصل نوشتم دوست دارم نظرت شما رو هم بدونم،منتظرم

فرزاد کافه چی سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 14:57

بابا دمت گرم. شرمنده کردی منو... ممنون...

MAHTAB سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:43 http://rosane.bloghaa.com/

چرا آپ نمیکنیی؟؟؟

نفیرسیمرغ چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:22

ایول داری دختر

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:00

چیکار کردی

ترنم پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:01

من باز یادم رفت اسمم رو بذارم

رجا جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 19:16 http://mm3.blogsky.com

خیلی باحال بود

tanha41 جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 21:45

وای وای از دست اینمردها

ترنم شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 19:59

سلام تلاله جونم
خوبی ؟
دو تا سوال ... البته با اجازه شما .... وست داشتی جواب بده خوشحال میشم
اول اینکه چند سالته
بعدش اینکه قضیه ی دانشگاه ات چی شد ؟

ترنم یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:28

سلام عزیزممممممم
من بچه اولم
ولی خوش به حالت که آخری هستی
بچه آخری ها صفا میکنن

قاسمی یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:49 http://www.divonehh.blogfa.com

سلام تلاله خانم حضورت خیلی کم رنگ شده نکنه دیگه رفتی قاطی خروسا و اجازه نداری به اینترنت دسترسی داشته باشی

ترنم دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:49

سلام تلاله جون
میدونی اسم گلش چیه ؟
اسم گلش محبوبه است
اسم منم محبوبه است

ترنم دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:10

چقدر این شکلک خوشگله

MAHTAB دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:55 http://rosane.bloghaa.com/

تلاله جووووووووون، قبلنلا تند تند آپ میکردی!!

خاطرات یک آتش نشان سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:08 http://www.firemanney.blogsky.com

ممنونم جالب بود و جالب نوشتین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.