ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
کفشهایم کو،
چه کسی بود صدا زد: سهراب؟
آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ.
مادرم در خواب است.
و منوچهر و پروانه، و شاید همه مردم شهر.
شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیهها میگذرد
و نسیمی خنک از حاشیه سبز پتو خواب مرا میروبد.
بوی هجرت میآید:
بالش من پر آواز پر چلچلههاست.
صبح خواهد شد
و به این کاسه آب
آسمان هجرت خواهد کرد.
باید امشب بروم.
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم.
هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچ کسی زاغچهیی را سر یک مزرعه جدی نگرفت.
من به اندازه یک ابر دلم میگیرد
وقتی از پنجره میبینم حوری
- دختر بالغ همسایه -
پای کمیابترین نارون روی زمین
فقه میخواند.
چیزهایی هم هست، لحظههایی پر اوج
(مثلا" شاعرهیی را دیدم
آنچنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش
آسمان تخم گذاشت.
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور، چند ساعت راه است؟)
باید امشب بروم.
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست،
رو به آن وسعت بیواژه که همواره مرا میخواند.
یک نفر باز صدا زد: سهراب
کفشهایم کو؟
پ.ن1:
این شعر سهراب رو دوست داشتم.گذاشتم تا از این حالت دلتنگی در بیاد اینجا...
خوبیش اینه که ما آدما زود فراموش می کنیم....
بی وفاییم دیگه
پ.ن 2:
این شعر هم اونقدر بی ربط نیست به زندگی الان من...
من سهرابو خییییلیییییییی دوست دارم ...
روحش شاد
سلام . خوبی ؟
این بچه چرا انقد غمگینه؟ یه کاری کن شاد شه ؟ ورش دار؟ عوضش کن
سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی داری عکسای جدید جعبه به دردت
می خوره امیدوارم از قالب جدید جعبه خوشت بیاد
زندگی رسم خوشایندی ست
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ، پرشی دارد اندازه ی عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود...
(سهراب)
سلام تلاله جان، خوبی؟
مثل اینکه حسابی دلت گرفته...
کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن
و گوش دادن به
صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟
سهراب
سلام
ببخشید من دیر به دیر میام
توی شعر نو فقط شعر سهراب و قیصر رو دوست دارم البته برای فریدون مشیری و اخوان ثالث هم توی این زمینه احترام قائلم اما خوب اون دوتای دیگه ...
وصال یار به روز شده
بهش سر می زنید؟
در پناه امام زمان
سلام، خوبی؟
چه خوب که برگشتی به قالب قبلیت.
درود بر تو .... حالتون چطوره دوست شاعر مسلک من ......ادم های که شعر رو دوست دارن معمولا ادم هایی با احساسات قوی هستند .....من به طنز نویسی علاقه دارم ..و بیشتر هم سعی میکنم مشکلات جامعه رو در قالب طنز تلخ بیان کنم .....یه جورایی هم با شخصیتم هم میخوره ....چون همیشه میخندم ...در سخت ترین شرایط همیشه دوست دارم غم وغصه رو از خودم دور کنم ...........وقتی خودت مینویسی ..صمیمیت در نوشته هات موج میزنه .....به نظرم اگه بیشترز از خودت بنویسی جالبتر میشه
وسیع باش و تنها و سربزیر،سخت.
من از مصاحبت آفتاب می آیم
کجاست سایه
سهراب
ما خیلی مخلصیم تلاله خانم .
البته یان شعر یکم مردانه است بنظر من...یعنی سهراب یه حس خاص مردانه رو(یه چیزی شبیه دلتنگی) ریخته تو این شعر.
یه مدته نور شعرای سهراب چشام و می زنه!...فروغ یکم تاریک تره چشام اذیت نمی شه!
راستی بروزم!
[گل]
یا حق
سرت سلامت[گل]
خوش به حالت توی بهترین شهر ایران زندگی می کنی
راستی میایی نظر بده لینکت و هم بذار
تلاله خانم میشه تحصیلاتُ ،شغل و تاریخ تولدتون بهم بگین
ایملم گذاشتم عکسو برام سند کن ممنون
موفق باشی